[[ شعر و موسیقی ]]
سهراب سپهری ( مرغ افسانه )
یک شنبه 22 دی 1392 ساعت 3 بعد از ظهر | بازدید : 2116 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

پنجره ای در مرز شب و روز باز شد

و در مرغ افسانه از آن بیرون پرید.

میان بیداری و خواب

پرتاب شده بود.

بیراهه فضا را پیمود.

چرخی زد

و کنار مردابی به زمین نشست.

تپش هایش با مرداب آمیخت.

مرداب کم کم زیبا شد.

گیاهی در آن رویید،

گیاهی تاریک و زیبا.

مرغ افسانه سینه خود را شکافت

تهی درونش شبیه گیاهای بود.

شکاف سینه اش را با پرها پوشاند.

وجودش تلخ شد.

خلوت شفافش کدر شده بود.

چرا آمد؟

از روی زمین پرکشید

بیراهه ای را پیمود

و از پنجره ای به درون رفت.

مرد، آنجا بود.

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نشاني ( سهراب سپهري )
یک شنبه 17 آذر 1392 ساعت 8 بعد از ظهر | بازدید : 2094 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

خانه دوست كجاست؟  در افق بود كه پرسيد سوار.

 

 

آسمان مكثي كرد.

 

رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت به تاريكي شن ها بخشيد.

 

 

 

و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:

 

 

 

نرسيده به درخت

 

 

كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است.

 

 

و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است.

 

 

مي روي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ سر بدر مي آرد.

 

 

 

پس به سمت گل تنهايي مي پيچي

 

 

دو قدم مانده به گل

 

 

پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني

 

 

و ترا ترسي شفاف فرا مي گيرد.

 

 

در صميميت سيال فضا خش خشي مي شنوي

 

 

كودكي مي بيني

 

 

رفته از كاج بلندي بالا جوجه بردارد از لانه نور و از او مي پرسي

 

 

 

خانه دوست كجاست

 

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


برتر از پروانه ( سهراب سپهري )
چهار شنبه 6 آذر 1392 ساعت 12 قبل از ظهر | بازدید : 2227 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

دريچه باز قفس بر تازگي باغ ها سر اگيز است.

اما بال از جنبش رسته است.

وسوسه چمن ها بيهوده است.

ميان پرنده و پرواز فراموشي بال و پر است.

در چشم پرنده قطره بينايي است

ساقه به بالا مي رود ميوه فرو مي افتد. دگرگوني غمناك است

نور آلودگي است. نوسان آلودگي است. رفتن آلودگي

پردنده در خواب بال و پرش تنها مانده است.

چشمانش پرتو ميوه ها را مي راند.

سرودش بر زير و بم شاخه ها پيشي گرفته است.

سرشاري اش قفس را مي لرزاند.

نسيم هوا را مي شكند دريچه قفس بي تاب است.

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


سمت خیال دوست ( سهراب سپهری )
یک شنبه 5 آبان 1392 ساعت 11 قبل از ظهر | بازدید : 2164 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

                                                                     

 

 

 

 

 

 

 

ماه

رنگ تفسیر مس بود.

مثل اندوه تفهیم بالا می آمد.

سرو

شیهه بارز خاک بود.

کاج نزدیک

مثل انبوه فهم

صفحه ساده فصل را سایه می زد.

کوفی خشک تیغال ها خوانده می شد.

از زمین های تاریک

بوی تشکیل ادراک می آمد.

دوست

توری هوش را روی اشیا

لمس می کرد.

جمله جاری جوی را می شنید

با خود انگار می گفت:

هیچ حرفی به این روشنی نیست.

من کنار زهاب

فکر می کردم

امشب

راه معراج اشیا چه صاف است!

 

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چشمان یک عبور ( سهراب سپهری )
دو شنبه 29 مهر 1392 ساعت 9 قبل از ظهر | بازدید : 1880 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

آسمان پر شد از خال پروانه های تماشا.

عکس گنجشک افتاد در آب های رفاقت.

فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد غریزه.

باد می آمد از سمت زنبیل سبز کرامت.

شاخه مو یه انگور

مبتلا بود.

کودک آمد.

جیب هایش پر از شور چیدن.

ای بهار جسارت

امتداد تو در سایه کاج های تامل

پاک شد.

کودک از پشت الفاظ

تا علف های نرم تمایل دوید

رفت تا ماهیان همیشه.

روی پاشویه حوض

خون کودک پر از فلس تنهایی زندگی شد.

بعد خاری

پای او ار خراشید.

سوزش جسم روی علف ها فنا شد.

ای مصب سلامت!

شور تن در تو شیرین فرو می نشیند.

جیک جیک پریروز گنجشک های حیاط

روی پیشانی فکر او ریخت.

جوی آبی که از پای شمشادها تا نخیل روان بود.

جهل مطلوب تن را به همراه می برد.

کودک از سهم شاداب خود دور می شد.

زیر باران تعمیدی فصل

حرمت رشد

از سر شاخه های هلو روی پیراهنش ریخت.

 

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


همیشه ( سهراب سپهری )
یک شنبه 21 مهر 1392 ساعت 1 بعد از ظهر | بازدید : 2195 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عصر

چند عدد سار

دور شدند از مدار حافظه کاج

نیکی جسمانی درخت بجا ماند.

عفت اشراق روی شانه من ریخت.

حرف بزن ای زن شبانه موعود!

زیر همین شاخه های عاطفی باد

کودکی ام را به دست من بسپار.

در وسط این همیشه های سیاه

حرف بزن خواهر تکامل خوشرنگ

خون مرا پرکن از ملایمت هوش.

نبض مرا روی زبری نفس عشق

فاش کن.

روی زمین های محض

راه برو تا صفای باغ اساطیر.

در لبه فرصت تلالو انگور

حرف بزن حوری تکلم بدوی

حزن مرا در مصب دور عبارت

صاف کن.

 

 

 

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


وقت لطیف شدن ( سهراب سپهری )
پنج شنبه 18 مهر 1392 ساعت 8 قبل از ظهر | بازدید : 2004 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

باران

اضلاع فراغت را می شست.

من با شن های

مرطوب عزیمت بازی می کردم.

و خواب سفرهای منقش می دیدم.

من قاتی آزادی شن ها بودم.

من

دلتنگ

بودم.

در باغ

یک سفره مانوس

پهن

بود.

چیزی وسط سفره شبیه

ادراک منور

یک خوشه انگور

روی همه شایبه را پوشید.

تعمیر سکوت

گیجم کرد.

دیدم که درخت هست.

وقتی که درخت هست.

پیداست که باید بود.

باید بود

و رد روایت را

تا متن سپید

دنبال

کرد.

اما ای یاس ملون!

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تپش سایه دوست ( سهراب سپهری )
یک شنبه 14 مهر 1392 ساعت 12 قبل از ظهر | بازدید : 2264 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

تا سواد قریه راهی بود.

چشم های ما پر از تفسیر ماه زنده بومی

شب درون آستین هامان.

می گذشتیم از میان آبکندی خشک.

از کلام سبزه زاران گوش ها سرشار.

کوله بار از انعکاس شهرهای دور.

منطق زبر زمین در زیر پا جاری.

زیر دندان های ما طعم فراغت جابجا می شد.

پای پوش ما که از جنش نبوت بود ما را با

نسیمی از زمین می کند.

چوبدست ما به دوش خود بهار جاودان می برد.

هر یک از ما آسمانی داشت در هر انحنای فکر.

هر تکان دست ما با جنبش یک بال مجذوب سحر

می خواند.

جیب های ما صدای جیک جیک صبح های کودکی

می داد.

ما گروه عاشقان بودیم و راه ما

از کنار قریه های آشنا با فقر

تا صفرای بیکران میرفت.

برفراز آبگیری خود بخود سرها همه خم شد

روی صورت های ما تبخیر می شد شب.

و صدای دوست می آمد به گوش دوست.

 

 

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پیغام ماهی ها ( سهراب سپهری )
شنبه 6 مهر 1392 ساعت 1 بعد از ظهر | بازدید : 2119 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

رفته بودم سر حوض

تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب

آب در حوض نبود.

ماهیان می گفتند:

هیچ تقصیر درختان نیست.

ظهر دم کرده تابستان بود

پسر روشن آب لب پاشویه نشست.

و عقاب خورشید آمد او را به هوا برد که برد.

به درک راه و نبردیم به اکسیژن آب.

برق از پولک ما رفت که رفت.

ولی آن نور درشت

عکس آن میخک قرمز در آب

که اگر باد می آمد دل او پشت چین های تغافل می زد

چشم ما بود.

روزنی بود به اقرار بهشت.

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن

و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است.

باد می رفت به سر وقت چنار.

من به سر وقت خدا می رفتم.

 

 

 

 

 

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


از آب ها به بعد ( سهراب سپهری)
شنبه 23 شهريور 1392 ساعت 8 قبل از ظهر | بازدید : 1897 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

 

روزی که

دانش لب آب زندگی می کرد

انسان

در تنبلی لطیف یک مرتع

یا فلسفه های لاجوردی خوش بود.

در سمت پرنده فکر می کرد.

با نبض درخت نبض او می زد.

معلوب شرایط شقایق بود.

مفهوم درشت شظ

در قعر کلام او تلاطم داشت.

انسان

درمت عتاصر

می خوابید.

نزدیک طلوع ترس بیدار

می شد.

اما گاهی آواز غریب رشد

در مفصل ترد لذت

می پیچید.

زانوی عروج

خاکی می شد.

آن وقت

انگشت

انگشت تکامل

در هندسه دقیق اندوه

تنها می ماند.

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


ای همه سیماها ( سهراب سپهری )
شنبه 16 شهريور 1392 ساعت 8 قبل از ظهر | بازدید : 2048 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

در سرای ما زمزمه ای در کوچه ما آواری نیست.

شب گلدان پنجره ما را ربوده است.

پرده ما در وحشت نوسان خشکیده است.

اینجا ای همه لب ها لبخندی ابهام جهان را پهنا می دهد.

پرتو فانوس ما در نیمه راه میان ما و شب هستی مرده است.

ستون های مهتابی ما را پیچک اندیشه فرو بلعیده است.

اینجا نقش گلیمی  و آنجا نرده ای ما را از آستانه ما بدر برده است.

ای همه هشیاران بر چه باغی در نگشودیم که عطر

فریبی به تالار نهفته ما نریخت؟

ای همه کودکی ها بر چه سبزه ای ندویدیم که شبنم

اندوهی بر مانفشاند؟

غبار آلوده راهی از فسانه به خورشیدیم.

ای همه خستگان در کجا شهپر ما از سبکبالی پروانه

نشان خواهد گرفت؟

ستاره زهره از چاه افق برآمد.

کنار نرده مهتابی ما کودکی در پرتگاه وزش ها می گرید.

در چه دیاری آیا اشک ما در مرز دیگر مهتابی خواهد چکید؟

ای همه سیماها؟ در خورشیدی دیگر خورشیدی دیگر.

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


هم سطر هم سپید ( سهراب سپهری )
چهار شنبه 6 شهريور 1392 ساعت 9 قبل از ظهر | بازدید : 1889 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

 صبح است.

گنجشک محض

می خواند.

پاییز روی وحدت دیوار

اوراق می شود.

رفتار آفتاب مفرح

حجم فساد را

از خواب می پراند

 یک سیب

 در فرصت مشبک زنبیل

می پوسد

حسی شبیه غربت اشیا

از روی پلک می گذرد.

بین درخت و ثانیه سبز

تکرار لاجورد

با حسرت کلام می آمیزد.

اما

ای حرمت سپیدی کاغذ

نبض حروف ما

در غیبت مرکب مشاق می زند.

در ذهن حال جاذبه شکل

از دست می رود.

باید کتاب را بست.

باید بلند شد.

در امتداد وقت قدم زد

گل را نگاه کرد

ابهام را شنید.

باید دوید تا ته بودن.

باید به بوی خاک فنا رفت.

باید به ملتقای درخت و خدا رسید.

باید نشست

نزدیک انبساط

جایی میان بیخودی و کشف. 

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


دوست ( سهراب سپهری )
دو شنبه 4 شهريور 1392 ساعت 9 قبل از ظهر | بازدید : 2056 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

                بزرگ بود

و از اهالی امروز بود

و با تمام افق های باز نسبت داشت

و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.

صداش

به شکل حزن پریشان واقعیت بود.

و پلک هاش

مسیر نبض عناصر را

به ما نشان داد.

و دست هاش

هوای صاف سخاوت را

ورق زد

و مهربانی را 

به سمت ما کوچاند

به شکل خلوت خود بود

و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را

برای آینه تفسیر کرد.

و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود.

و او به سبک درخت 

میان عافیت نور منتشر می شد.

همیشه کودکی باد را صدا می کرد.

همیشه رشته صحبت را 

به چفت آب گره می زد.

برای ما یک شب

سجود سبز محبت را

چنان صریح ادا کرد.

که ما به عاطفه سطح خاک دست کشیدیم

و مثل لهجه یک سطل آب تازه شدیم.

       

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ای نزدیک ( سهراب سپهری )
سه شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 7 بعد از ظهر | بازدید : 1966 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

در نهفته ترین باغ ها دستم میوه چید.

و اینک شاخه نزدیک از سر انگشتم پروا مکن

بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست

عظش آشنایی است.

درخشش میوه ها درخشان تر.

وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید.

دورترین آب.

ریزش خود را به راهم فشاند.

پنهان ترین سنگ

سایه اش را به پایم ریخت.

  و من شاخه نزدیک

 از آب گذشتم از سایه بدر رفتم.

رفتم غروزم را بر ستیغ عقاب آشیان شکستم.

و اینک در خمیدگی فروتنی به پای تو مانده ام.

خم شو شاخه نزدیک

 

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


آن برتر ( سهراب سپهری )
سه شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 7 بعد از ظهر | بازدید : 2162 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

به کنار بپه شب رسید

با طنین روشن پایش آیینه فضا شکست.

دستم را در تاریکی اندوهی بالا بردم.

و کهکشان تهی تنهایی را نشان دادم.

شهاب نگاهش خرده بود.

غبار کاروان ها را نشان دادم

و تابش بیراهه ها

و بیکران ریگستان سکوت را

و او

پیکره اش خاموشی بود.

لالایی اندوهی برما وزید.

تراوش سیاه نگاهش با زمزمه سبز علف ها آمیخت.

و ناگاه

از آتش لب هایش جرقه لبخندی پرید.

در ته چشمانش تپه شب فرو ریخت.

و من

 در شکوه تماشا فراموشی صدا بودم.

 

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ورق روشن وقت ( سهراب سپهری )
یک شنبه 27 مرداد 1392 ساعت 12 قبل از ظهر | بازدید : 2051 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

از هجوم روشنایی شیشه های در تکان می خورد

صیح شد آفتاب آمد.

چای را خوردیم روی سبزه زار میز.

ساعت نه ابر آمد نرده ها شد.

لحظه های کوچک من زیر لادن ها نهان بودند.

یک عروسک پشت باران بود.

ابرها رفتند.

یک هوای صاف یک گنجشک یک پرواز.

دشمنان من کجا هستند؟ فکر می کردم

در حضور شمعدانی ها شقاوت آب خواهد شد.

در گشودم قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب من.

آب را با آسمان خوردم.

لحظه های کوچک من خواب های نقره می دیدند.

من کتابم را گشودم زیر سفق ناپدید وقت.

نیمروز آمد.

بوی نان از آفتاب سفره تا ادراک جسم گل سفر می کرد.

مرتع ادراک خرم بود.

دست من در رنگ های فطری بودن شناور شد

پرتقالی پوست می کندم.

شهر در آیینه پیدا بود.

دوستان من کجا هستند؟

روزهاشان پرتقالی باد

پشت شیشه تا بخواهی شب.

در اتاق من طنینی بود از برخورد انگشتان من با اوج.

در اتاق من صدای کاهش مقیاس می آمد.

لحظه های کوچک من تا ستاره فکر می کردند.

خواب روی چشم هایم چیزهایی را بنا می کرد

یک فضای باز شن های ترنم جای پای دوست

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


سرگذشت ( سهراب سپهری )
جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 2 بعد از ظهر | بازدید : 1933 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

 

 

 

می خروشد دریا

هیچکس نیست به ساحل پیدا.

لکه ای نیست به دریا تاریک

که شود قایق

اگر آید نزدیک.

مانده بر ساحل

قایقی ریخته شب بر سر او

پیکرش را ز رهی ناروشن

برده در تلخی ادراک فرو.

هیچکس نیست که آید از راه

و به آب افکندش.

و در این وقت که هر کوه آب

حرف با گوش نهان می زندش

موجی آشفته فرا می رسد از راه که گوید با ما

قصه یک شب طوفانی را.

رفته بود آن شب ماهی گیر

تا بگیرد از آب

آنچه پیوندی داشت.

با خیالی در خواب.

صبح آن شب که به دریا موجی

تن نمی کوفت به موجی دیگر

چشم ماهی گیران دید

قایقی را به ره آب که داشت

بر لب از حادثه تلخ شب پیش خبر.

پس کشاندند سوی ساحل خواب آلودش

به همان لحظه غمناک بجا

و به نزدیکی او

می خروشد دریا

وز ره دور فرا می رسد آزن موج که می گوید باز

از شبی طوفانی

داستانی نه دراز.

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


رو به غروب ( سهراب سپهری )
سه شنبه 22 مرداد 1392 ساعت 10 قبل از ظهر | بازدید : 2032 | نویسنده : مهرداد آريا | ( نظرات )

      

                                     ریخته سرخ غروب

                                           جابجا بر سر سنگ.

                                   کوه خاموش است.

                                          می خروشد رود.

                                  مانده در دامن دشت.

                                         خرمنی رنگ کبود. 

                                 سایه آمیخته با سایه. 

                                         سنگ با سنگ گرفته پیوند. 

                                روز فرسوده آمده در چشمانش 

                                        نقش اندوه پی یک لبخند. 

                                جغد بر کنگره ها می خواند. 

                                       لاشخورها سنگین 

                               از هوا تک تک آیند فرود 

                                      لاشه ای مانده به دشت 

                              کنده منقار ز جا چشمانش. 

                                     زیر پیشانی او 

                             مانده دو گود کبود. 

                                   تیرگی می آید. 

                            قصه رنگی روز 

                                  می رود رو به تمام. 

                          شاخه ها پژمرده است. 

                                  سنگ ها افسرده است. 

                        رود می نالد. 

                                 جغد می خواند. 

                       غم بیامیخته با رنگ غروب. 

                                می تراود ز لبم قصه سرود 

                      دلم افسرده در این تنگ غروب.       

موضوعات مرتبط: سروده های سهراب سپهری , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
لینک دوستان
نظر سنجی

نظرتون درباره آهنگ مترسک چیست؟

آخرین مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هنرجو و آدرس mehrdadariya30.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد
.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 359
:: کل نظرات : 52

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 22

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 22
:: باردید دیروز : 36
:: بازدید هفته : 61
:: بازدید ماه : 890
:: بازدید سال : 20235
:: بازدید کلی : 99879